جك و لطيفه جديد
ایستاده بمیرید بهتر از آن است که روی زانوهایتان زندگی کنید.
تفریحی خدماتی

غضنفر داشته یكی رو بدجور میزده و هی داد میزده كمك كمك!

بهش میگن بابا تو كه داری اینو می زنی،تو چرا كمك می‌خوای؟

میگه آخه این گفته اگه بلند شم لهت می كنم.

 

غضنفر با ماشین قراضش میزنه به یه ماكسیمای نو .

با هزار زور وزحمت از راننده رضایت میگیره.

تو 4 راه بعدی دوباره میزنه به همون ماكسیما ،

سرشو از ماشین بیرون میاره میگه : برو برو منم

یه روز یه غضنفر عینك دودی زده بود ،

پسرشو تو خیابون میبینه محكم یه سیلی به اون میزنه

میگه این وقت شب بیرون چیكار میكنی.

پسره میگه بابا عینكتو بردار

پدره عینكشو بر میداره بازم محكم یه سیلی میزنه

میگه پسر دیشب تا حالا بیرون چی كار میكردی؟


غضنفر تو كلیسا نشسته بوده،

یهو می بینه یه دختر خیلی خوشگل میاد تو.

میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه.

دختره میاد میشینه جلوی محراب

و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی

پول دادی ، قیافه دادی ، خانواده خوب دادی…

فقط ازت یه چیز دیگه میخوام… اونم یه شوهر خوبه …

یا حضرت مسیح ! خودت كمكم كن!

غضنفر از پشت مجسمه میاد بیرون

میگه: عیسی هل نده! هل نده زشته ، خودم میرم!


میخواستن قل مراد رو رییس حفاظت اطلاعاتش كنن.

بهش یه سری اسرار مملكتی میگن ببینن چقدر می تونه بروز نده.

تهدیدش میكنن نمی گه. می زننش نمیگه. بی خوابی بهش میدن نمی گه.

زن و بچه اش رو شكنجه می كنن نمیگه. آخر سر كه می بینن خیلی كارش درسته

واسه اطمینان بیشتر می ندازنش یه ماه انفرادی و رفتارشو زیر نظر می گیرن

ببینن اگه بازم دووم آورد رییس حفاظت اطلاعاتش كنن.

تو انفرادی می بینن كه هی میزنه تو سر خودش و میگه: اه یادم بیا دیگه

 


غضنفر و قل مراد میرن سوراخ لایه ی اوزن رو بدوزن

خودشون می مونن اونور!!!

 

غضنفر میره خواستگاری بابای عروس بهش میگه

اون گلی که زدی به یقت خارش اذیتت نمیکنه؟!

غضنفر میگه خارش که نه ولی گلدونش که تو لباسمه بیچارم کرده!


یه نفر داشته توی دریا غرق میشده، بلند بلند داد میزده:

كمک من شنا بلد نیستم! غضنفر داشته رد میشده

میگه : حالا من تنیس بلد نیستم ، باید داد بزنم؟!

 

 

غضنفر می ره ماشینش رو بیمه کنه ، آقاهه بهش می گه:

خدا کنه هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی.

غضنفر میگه : الهی تو هم از این پول خیر نبینی!!!

 

سه تا نابغه میرن دزدی , صابخونه بیدار میشه

و دزدا میرن هر کدوم تو یه گونی قایم میشن

!صابخونه میاد و به گونی اول لگد میزنه..

صدای نون خشک در میاره! به دومی لگد میزنه ..

صدای گردو در میاره! به گونی سوم لگد میزنه …

هیچ صدایی در نمیاد..دویاره محکمتر لگد میزنه…

باز صدا نمیده!؟ دفعه سوم که لگد میزنه

نابغهه با عصبانیت میاد بیرون میگه

بابا ..آرده ، آرد ..آرد صدا نداره ! میفهمی

 

غضنفردستش شكسته بوده ، میره دكتر ، دستشو گچ می گیرن .

غضنفر از دكتر می پرسه : آقای دكتر! بعد از اینكه گچ دستمو باز كنم

آیا می تونم سنتور بزنم؟ دكتر میگه: البته، حتماً.

غضنفر میگه : چه عالی! چون قبلاً نمی تونستم!


غضنفر برای خودكشی كردن طناب به كمرش میبنده

میگن چرا به كمرت بستی؟!

میگه آخه اول انداختم گردنم داشتم خفه میشدم!!!

 

غضنفر داشته میمرده به پسرش میگه

بعد از مرگ من به همه بگو بابام ایدز داشت

پسرش میگه : واسه چی ؟

میگه : هم مریضیه باکلاسیه هم کسی سراغ مادرت نمیاد!


از قلمراد می پرسند چرا یك جورابت آبیه و یكی دیگه قرمزه؟!

میگه نمیدونم یك جفت دیگه هم تو خونه دارم همینجوریه!


غضنفر در خونش رو رنگ می کنه

بچه هاش گم می شن !!!


به غضنفر میگن اگه سردت باشه چیكار می كنی ؟

میگه نزدیک بخاری می نشینم

میگن اگه خیلی سردت باشه چیكار می كنی ؟

میگه به بخاری می چسبم

میگن اگه خیلی خیلی سردت باشه چیكار می كنی ؟

میگه معلومه دیگه ! بخاری رو روشن می كنم !!!

 

- شنا با مانع

2- کشتی پروانه

3- پرش روی نیزه

4- شیرجه روی چمن

5- اسب سواری با الاغ !!!

 

بچه غضنفر از باباش می پرسه :

بابا ! ماه نزدیک تره یا اصفهان ؟

غضنفر می زنه پس گردنش و میگه :

آخه بچه ! تو از اینجا اصفهان رو می بینی ؟!!!


از غضنفر می پرسن :

آیا در شهر شما مردان بزرگ هم به دنیا اومدن ؟

غضنفر میگه نه

اینجا زنها فقط بچه به دنیا میارن !!!

 

غضنفر را از مدرسه اخراج می کنند

پدرش میاد پیش مدیر و میگه : چرا بچه منو اخراج کردین ؟

معلم : آخه ازش پرسیدم ” تخت جمشید ” رو کی آتیش زده جواب نداد

پدر غضنفر هم با قیافه طلبکار گفت : ای بابا این که دیگه اخراج نمی خواست !

من خودم نجارم ، برای جمشید آقا یه تخت جدید می سازم !!!


از سیاه پوسته می پرسن بدنت رو با چی می شوری ؟

میگه : با مشکین تاژ !!!

 

غضنفر میره خونش می بینه بوی گاز میاد

به زن و بچه اش میگه کسی لامپ رو روشن نکنه

من فندک دارم !!!

 

یه روز یه آدم مهم برای بازدید به یه تیمارستان رفته بوده

موقع بازدید یكی از دیوونه‏‌ها شروع می كنه به مسخره كردن طرف

یارو عصبانی می شه و میگه : تو خجالت نمی كشی ؟ من فلانی هستم !

در همین حین یه دیوونه دیگه از اون طرف میاد سراغش

و میگه : غصه نخور ، تو هم خوب می شی

اونی رو كه اون گوشه نشسته می بینی ؟

وقتی اومد اینجا می گفت : من ناپلئون بناپارتم !

الان خوب شده ، تو هم خوب می شی !!!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, توسط مسعود کرمی |

javahermarket

javahermarket

javahermarket